جدول جو
جدول جو

معنی سایه افکن - جستجوی لغت در جدول جو

سایه افکن
آنکه یا آنچه بر کسی یا بر چیزی سایه بیفکند، سایه اف کننده، سایه اندازنده، سایه انداز، سایه گستر
تصویری از سایه افکن
تصویر سایه افکن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایه افکندن
تصویر سایه افکندن
توجه کردن متوجه احوال کسی گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه افکندن
تصویر سایه افکندن
سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، برای مثال پدر مرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱ - ۸۰)، گرچه دیوار افکند سایه دراز / بازگردد سوی او آن سایه باز (مولوی - ۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه افکندن
تصویر سایه افکندن
((~. اَ کَ دَ))
حمایت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایه افکندن
تصویر سایه افکندن
Overshadow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
छायांकित करना
دیکشنری فارسی به هندی
ছায়া ফেলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سایه فکن
تصویر سایه فکن
آنچه سایه بیندازد، سایه ف کننده، سایه انداز، سایه دهنده، سایه گستر مثلاً درخت سایه فکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه شکن
تصویر سایه شکن
آباژور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سایه شکن
تصویر سایه شکن
روشن کننده روشنگر، کسی که دین کفر را معدوم سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه شکن
تصویر سایه شکن
((~. ش کَ))
روشن کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایه شکن
تصویر سایه شکن
آنکه نور و روشنایی بدهد و تاریکی و سایه را محو کند، روشن کننده، نور بخش
فرهنگ فارسی عمید